زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

من و نوشیو پیاده روی

امروزم مسیر اصلیه پیاده رویو نرفتیم ! من بیچاره صب کله سحر به زور پاشدم تندتند رفتم دوش گرفتم و راه افتادم به طرف خونه نوشی اینا ! 5 دیقه ام دیر رسیدم ! در و زدم دیدم مامان نوشی با یه صدای خواب آلود میگه بله ؟ رفتم بالا نوشی جان در رختخواب به سر میبردن !! فهمیدیم که امروز مامانش باشگاه نمیره نوشی هم یادش رفته بیدار کنه ... خلاصه نشستیم تا نوشی حاضر بشه و بعد رفتیم ... اما جو خیلی خوب نبود ... البته که از یک ساعت هم بیشتر شد ...  ولی خیلی اتفاقات بدی افتاد ... کمر نوشی گرفت ... پای من تاول زد ... مانتوم گیر کرد به یه چوبه کوفت زهرماری پاره شد !!!! فک کنم تو یه همچین راههایی باید یه آمبولانسی چیزی دنبالمون بیاد !!!

دیروزم با نوشیو مامانشو و مامانی (مامانیه نوشی) رفتیم جمشیدیه ... خیلی باحال بود ... خوش گذشت ... مامان نوشی خیلی باحال رانندگی میکنه ... نگار مسابقات رالیه ... خلاصه که بنده لذت میبردم و نوشیو مامانی حرص میخوردن ... اینم خاطره شد رفت تو بایگانی ...

آمااااا نمیدونم چرا چند روزه که قاطیم ... یعنی درونن ... نمیدونم خوبم نمیدونم بدم ... الا یه جوره خنثی اییم بعضی وقتاش ... میدونین نه غم دارم نه خوشحالم ... حرصمو در میاره این حالت !!!

نوشی میگه از وقتی رفتی پیش دکتر میثاق خیلی حالت بهتره .. کم عصبانی میشی ... کمتر حرص میخوری ... خلاصه که میگه اینجوریم ...

دیگه حال نوشتن ندارم .... از شما چه پنهون از اولشم نداشتم ... فک کنم کاملا مشخص باشه ... مجله خردیم میخوام برم اونارو بخونم اصن...

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:39 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

اولا قالب نوی نظرات مبارک! یه جورایی با کلاسه!

من نمی دونم شما کجا میرید پیاده روی! کسایی که صحرای کالاهاری یا جنگلهای بنگال میرن این همه بلا سرشون نمیاد :)) خلاصه من جای شما باشم بیخیال میشم! چون ضرر مادیش برای خانواده خیلی بیشتر از منفعتشه!!! :پی
اصولا همه قاطی شدن ... برو باز خدا رو شکر کن در حالت خنثی هستی و غم حکمفرما نشده ... من که یه عمریه دو حالت دارم! بد و بدتر!!! ولی بازم شکر ؛)
خسته نباشی! (این برای قشمت آخر بود که گفتی حوصله نوشتن نداشتی!!!)

سلام
ممنونم


تو نمیدونیییی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
نه عمرا ما بیخیال نمیشیم ...
این حالته خنثی خیلی بدتره ! احساس نکبت بودن دست میده به آدم ...
آدم بی غم که آدم نیست پسر جان...
ممنون ... واقعا خسته شده بودم ...:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد