زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

خونه

شاید یه روز از خونه رفتم بیرونو دیگه برنگشتم .... اون روز مطمئنا خواهم مرد ... فک کنم راحت بشم ... از خیلی چیزا توی این خونه متنفرم ....خیلی چیزارم دوست دارم ... هیچکسی نمیدونه به جز من ... اه چرا این خونه بابا نداره ؟؟؟؟چرا مامانش انقدر دپرس شده انگارخستس ... چرا دخترش انقدر دیوونه شده ... پسرش چراسن بلوغش تموم نمیشه .... .هیچ مشکل بزرگی اینجا نیست به جز یه خورده ناهماهنگی ... همه میگن برادر خوبی خواهی داشت وقتی که بزرگتر بشین ... اما من چشمم آب نمیخوره ....شاید من خیلی بدم ... نمیدونم... کاشکی مامانم انقدر دخالت نمیکرد تو حرف زدنا و دعواهاوحتی شوخیای ما ... میخواستم یه چیزی بگم اما پشیمون شدم .... نمیخوام انرژیای منفی حتی از اینجام اتقال پیدا کنه بهم !!!

احساس خر بودن بهم دست داده میخوام بقیه رو هم همینجوری خر کنم ... فک میکنم خوش بگذره بهم ...

تف تو این کنکور که تمام زندگی رو از آدم میگیره .... چقدر امشب دیر میگذره ... هنوز ده نشده نکبت !

تا حالا شده یکی رو بذاری سر کار ؟ من میخوام چندتا رو باهم بذارم سر کار .... خنده داره ؟ نه؟ ولی دلم میگه گریه داره ....

بعضی وقتا با خودم فکر میکنم یه روزی قراره یه زندگی برای خودم تشکیل بدم اما جای تو رو بدجوری توش خالی میبینم ... حالم خیلی بد میشه ... هیچ وقت فک نمیکردم انقدر دوستت داشته باشم .هیچ وقت ... .

شنیدم امسال زرد مد میشه فقط نشنیدم بلکه دیدم ... زردم خوشرنگه ها نه؟ الان  که به لاکام نگاه میکنم میبینم آره واقعا خوشرنگه!!!

ببینم اگه اونی که خیلی دوسش داری یه سال بره اونور آب بعد بیاد تو هم خیلی شانسی از روی احمق بازیایی که همیشه در میاری بفهمی که اومده اونوقت بهش اس ام اس بزنی و خوش آمد بگی ... بعد باز عین احمقا بگی ناراحت که نیستی من بهت اس ام اس زدم ؟ اونم خیلی احمقانه تر از تو با زبونی که نه مال توء نه اون فقط بعضی وقتا لازمش داری نه پیش خودتون بهت بگه ( I don’t mind but what s  the point ?) چه حسی بهت دست میده یا اصلا چی میگی به طرف ... .؟ (میدونستم خیلیا اینجورین اما آدم هروقت هر چیزی رو اصلا انتظار نداره  که اونجوری باشه دقیقا میبینه همونه که انتظار نداشته ) .

یه چیزی یکی از اد لیستام برام فرستاده خیلی چالبه :((الان مدتیه گیر کردم بین این دو ضرب المثل، دارم هنگ میکنم: بالاخره «جواب ابلهان خاموشی است» یا «سکوت علامت رضاست»؟؟؟؟))  واقعا کدومه؟؟؟

نظرات 6 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:44 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام دوست من
وبلاگ زیبایی دارین
به من هم سر بزنید
خوشحال میشم
منتظرم

"یه چشم همیشه باید توش اشک باشه وگرنه می سوزه...
یه دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه می شکنه...
یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه وگرنه اسیر میشه...
یه قناری باید به خوش اوازیش ایمان داشته باشه وگرنه ساکت
میشه....
یه لب همیشه باید توش خنده باشه وگرنه زود پیر میشه...
یه دفتر نفاشی باید خط خطی باشه وگرنه با کاغذ سفید فرقی
نداره...
یه جاده باید انتها داشته باشه وگرنه مثل یه کلاف سر درگمه..
یه قلب پاک همیشه باید به یه نفر ایمان داشته باشه وگرنه فاسد
می شه...."

سلام...ممنون ....

ژ یگولو جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام ایدا جان...

این پستت هم خسته است...همش از سر خستگیای خودته این حذفاتم..تو خودت خسته ای به نظر من..خیلی هم خسته ای...
از خیلی چیزایی که اعصابتو خورد کرده گفتی..داداشت..خودت ..متمتنت و دخالتاش...جاخالیه بابات...تو از تمام اینا خسته ای..یه استراحت به خودت و ذهنت بده درت میشه...تو به ارامش نیاز داری ایدا...

این جملهه هم خیلی جالب بود...

به حرفام فک کن و اگه درست گفتم خودت باید دست بکار بشی واسه ارامش خودت..ارامشتو بدست بیار...

خوش باشی...فعلا...

خیلی وقته دنبالشم ... یه دوسالی میشه که گمش کردم !!!
درست میگی اما دیگه نمیدونم چی کار کنم منتظر این کنکور لعنتی ام که تموم شه بعدش حتما ... نقشه های زیادی دارم واسه به دام انداختنش :دی

سعید جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:35 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام آیدا خانوم ...

خوشحالم که برگشتی ... خیلی بیشتر ازون چیزی که قابل وصف باشه ...

تو خیلی از خونه ها بابا نیست ... تو خیلی ها هم هست اما پدرایی که افراد خونه آرزوی نبودنش رو می کنن! زیاد نمی تونم این مساله رو اینجا باز کنم ولی اگه دوست داشتی بعدا برات می گم ... خلاصه تو همه خونه ها چیزایی هست که آدم رو آزار میده! کاریش نمیشه کرد شاید یه ذره تحمل لازمه!

تف تو این کنکور! و من میگم تف تو این دانشگاه! که هرچی بدبختی دارم ازون آشغالدونی بود که اسمش رو گذاشته بودن دانشگاه ...

آره زردم قشنگه ... مثل برگای خزونی و زرد شده دل من!

دقیقا همین حالتی که نوشتی برام اتفاق افتاده! الان اگه بر می گشتم عقب دیگه بهش اس ام اس نمی دادم ... می دونی چیه؟ این روزا از کلمه عشق حالم بهم میخوره ... بیخیالش ...

نمی دونم کدومش درسته! ولی اینو از من یه کوچولو بیشتر از تو سن دارم داشته باش ... نصف بیشتر بدبختیام بخاطر سکوتهای نابجایی بوده که کردم ...

در کل غصه نخور ... بالاخره نوبت بخت و شانس ما هم میشه ...

دلت سبز و بهاری ...

سلاامم
ممنونم....
میدونم میفهمم اما خب بازم دلتنگم دیگه ....
آره بابا به قول گیلاسی تف تو زندگی کلا ....
آره خیلی خوشرنگه .... دل کی زرد نیست دوست جون ؟؟؟
نیدونم چی بگم والله ...
غصه که نداره اما این دله چقدر باید مچاله شه مگه ... همش تقصیر خودمه !!!!
تو هم همینطور ...

ژ یگولو جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام ایدا جان...

خوبی؟

ایشالا که باشی...

ایشالا که این کنکورم به خیر خوبی و با تلاشهایی که کردی میگذرونی با یه نتیجه ای که حقته و با کمک خدا موفق میشی پشت سر میگذاری...
پس زودتر دست به کار شو و اماده باش تا حتما بعد از کنکور به دامش بندازی..همه چیز دسته خودته...اگه بخوای واقعا میتونی..مطمئن باش...قوی باش...

خوش باشی موفق...فعلا...

سلاااام
آره مرسی بد نیستم
انشالله
تما آره مطمئنم که میتونم ...
تو هم همینطور...
قربانت بای.

فاطمه شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:24 ق.ظ

ااااااااااااااااااااااااا!
آیدا خانوم حالا دیگه بی خبر آپ می کنی دیگه!
الهی قربونت برم دختر، غصه نخور انقدر. حیف نیست آدم وقتشو صرف کسایی کنه که نمی خوان؟! والله منم این ضرب المثلا رو نمی دونم. یه وقتا اون درسته، یه وقتا این. بش می گفتی:
the point is that oneday we were friends
هرچند این کیس تو یه کم خاصه! :)
دلم واست تنگیده عزیزم، نمی دونستم آپ کردی وگرنه زودتر می اومدم.
اگه اجازه بدین تبریک عیدم تلفنی خدمتتون بگم. خیر نبینه این کنکور به خدا. خودتو ناراحت نکن. چقدر حرفیدم!
دعا یادت نره مارو بکنیا...منم حتما تو رو دعا می کنم، اگه قابل باشم
بوس بوس بوس بوس بوس

سلام عزیییییییزم
چطوری ؟
من اومدم بهت بگم اما وبلاگ نداشتی :دی هروقتم میخوام باات بحرفم کلی کار ریختهرو سرم ... .
خدا نکنه .چشم سعی میکنم. بهش گفتم : دیگه هیچی نگفت ... .
منم دلم تنگیده ... اشالله میحرفیم با هم...
چشششممم. ممنونم ...
بوس بوس

فاطمه شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:08 ق.ظ

راستی راستی لاک زرد ناز میشه؟
تا حالا نداشته ام. ولی راستش دیگه همش صولتی هم حال نمیده.
باید ببینمت اگه خوشگل شده بود منم بخرم
:دی
حاما وقتی تو میگی خوشگله دیگه!
:*

آره خیلی باحاله ...
اونم خوبه یه سرخابی ام خریدم خیلی گوگوله ...
آخ منم میخوام ببینمت ...
آره باحاله ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد