زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

بعد از مدت ها

عید نزدیکه ولی من اصلا خوشحال نیستم  ... فک نمیکنم مامانو محمد هم خوشال باشن  ... . قرار بود دیگه آپ نکنم نه؟؟؟  انگار نمیشه خیلی هم سخت گرفت ...حالا باز خوبه همونم گفتم اگه نمیگفتم که همش میخواستم بیام .... . این مدت یکم بهتر درس خوندم اما بازم راضی نیستم  ... تازه این چند وقته علاوه بر درس خوندن نمیدوننین چه کارا که نکردم... . خاله و نغمه یه ماه پیش اومدن ایران البته من خیلی کم دیدمشون فقط هم شب اخر رفتم پیش نغمه موندم .ولی همه با هم رفتیم کیش  سه روز  . خیلی خوش گذشت با اینکه کم بود  .هوا هم عاااالی جاتون خاااالی .من که لازمم بود یه مسافرت  . ولی بعدش که برگشتیم یکم خوب بودم دوباره دپرس شدم .واسه درسام نیستا یعنی واسه هیچی نیست نمیدونم چرا اینجوری شدم ولی . سیم کارتمم زدم سوزوندم  به علت مشکلات متعدد هم نمیتونستم برم امور مشترکین تا امروز که مامی جان رفت و یکی دیگه گرفت حالا گفته فردا وصل میشه  . دایی رضا هم یکشنبه صب از انگلند اومد پنجشنبه هم میره .( چه اومدنیه من نمیدونم ) به قول دوستم میگه انگار قمه هی میرن میان واسه خودشون . البته تا اونجایی که من فهمیدم این دفعه کلا جریان کاریه  .به مامان هم گفته حالا تابستون با بچه ها میام .خدایا فقط بعد کنکور بیان ...  .

دیروز رفتم موهامو عروسکی زدم   .شب قبلش زنگیدم به آزی گفتم فردا چی کاره ای ؟ گفت میخوام برم دانشگاه منم گفتم الا بلا باید منو ببری آرایشگاه . اونم که مهربووووووون گفت باشه بزنگ وقت بگیر بریم   . خلاصه منم صب رفتم اول دایی جان رو دیدم بعد آزی هم اومد خونه بابایی اینا منو برد آرایشگاه .منم قرار بود از اونجا برم کلاس که گفتم نه باید بیام خونه بابایی اینا موهامو بهشون نشون بدم. اخه خیلی خوب شد واقعا دستش درد نکنه . اصلا حوصله ی موی یه دست بلند رو ندارم ....الان انقدر سبک شدم . خلاصه اومدم خونه بابایی اینا .کل یه جین خاله هامونم اونجا بودن . همشونم زدن تو حالمون .البته گفتن خوب شده ها ولی وقتی پرسیدن چقدر گرفت منم گفتم 12 تومان دیگه فحش و بدوبیراهو دمپاییو تخم مرغ بود که به طرف م پرتاب شد ...  . ولی مهم این بود که من راضی بودم   . حالا یکی از دختر خاله های گرامم هست که فقط 2 سال از من بزرگتره نشسته منو نصیحت میکنه شصت ساعت که آره وقتی خودت پول در بیاری قدرشو میدونی و اینجوری الکی خرجش نمیکنی . منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم چرا عزیزم اتفاقا اگه آدم بخواد همیشه خوب و مرتب باشه باید پول خرج کنه خوبشم باید خرج کنه ( اه اه حالم به هم خورد چقدر خاله زنکی شد  ) ولی مامانم از مدرسه اومد دید گفت خوبه خیلی خوب شده . بعدشم که از اونجایی که دیرم شده بود و بنده هم یکم که نه خیلی تنبل تشریف دارم باز پول اضافی خرجیدم و به بابایی عزیز گفتم یه آژانس بگیره تا ما برویم کلاس . فک کنم همه میخواستن خفه کنن منو  .بچه ها هم که دیدن موهامو گفتن خیلی توپه . (البته خب نیاز به گفتن نبود خودم میدونستم   ) کلاسم که دیگه همش درسه آخرشم که معلما حالتو میگیرن و بعدم خداحافظ .

راستی یه چیزی من دوباره سیگار میخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام . هی باید به خودم بگم خفه شو نه نمیخوای اما اخه تا کی . بابا داره تو روحیم تاثیر بد میذاره .

آلبوم جدید فرشیدم قشنگه ها . دوست دارم خیلی زیاده دوتا خواهرا هم خیلی باحاله . 

حالا این همه حرف زدم آخرش که چی فردا چارشنبه سوریه مام که خونه بابایی اینا تلپیم .بعد چی ؟ عیده ؟ ! اه من نمیخوام بابا عید کیو باید ببینم . خیر سرم یکم شوق و ذوق ندارم . عجب نکبتیه ها این زندگی . به قول گیلاسی تف تو روی این زندگی .

دیگه برم من امشب تا صب مراسم تست زنی خواهم داشت . دوست داشتین تشریف بیارین خوشحال میشیم  ( نه این فقط یه تعارف بود لطفا اصلا جدی نگیرین   )

خیلی چرت و پرت گفتم ...

برام دعا کنینا خب؟

یه جندتا جمله ی توپ هم از فروغ مینویسم براتون . یه کتاب خیدم توش فقط از همیناس .خیلی خوشگلن .من عاشق فروغم ...

  • دلم میخواهد آنقدر گوچک بشوم که به قدر یک پرنده باشم آن وقت پر بزنم و بیایم پیش تو .
  • تنهایی روح مرا هیچ چیز جبران نمیکند . مثل یک ظرف تو خالی هستم و توی مرداب ها دنبال جواهر میگردم .
  • افسوس ، این دنیا برای دوست داشتن خیلی کوچک است ، خیلی کوچک است ... خیلی !
  • زندگی وقتی خالی از عشق و وازش بود ، وقتی چشم های مردی با محبتی سرشار ، پیوسته نگران انسان نبود، وقتی انسان احساس کرد که تنهاست ، به چه درد می خورد .
  • زن ... زیباترین شاهکار وجود است .زن دریای لطف و مهربایست .زن وفادار است .
نظرات 2 + ارسال نظر
ژ یگولو سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ق.ظ

سلاممممممممممممممممممممممممم...

ایدا خانوم گل گلاب...

به خدا نمیدونی چقده دلم واست تنگولیده بود..خیلی خوشحالیدم که دیدمت..یه لحظه که کامنت دونیمو باز کردمو اسمتو دیدم فک کردم اشتباه کردم..ولی دیدم نه خودشه..ایداست..خلاصه که کلی خوشحال شدم دیدم برگشتی...

راستش میدونی چیه...واسه خیلیا و یکیش خود من و یکیشم شاید تو..عید اگه همشم خوش بگذره و خوشحالو شاد باشی بازم یه دلگرفتگی تهش هست که ادمو اذیت میکنه..و اونم فقط خود همون ادما علتشو میدونن...

پس به قول خودت زیاد سخت نگیر به خودت..ایشالا هرچی خیره پیش میاد در پنها خداوند مهربون...

ایوللللللللل مسافرتم که رفتی و خوش گذروندی..اونم کجا؟ کیش..منم میخوااااااامممم:دی...

مدل جدید موهاتم مبارک خانومی...همون مهم خودتی و و احساس راحتی و راضی بودنته که خودت داری..مردم خیلی حرفا میزنن..حسودیشونم میشه..:؛دی

خوش باشی موفق تو همه کارات..همیشه تو این چند وقته هم که نبودی به فکر و یادت بودمو دعاتم میکنم همیشه...خوش باشی ایدا جان..فعلا...

سلام ...
مرسی تو لطف داری دوست خوبم ...
آره اصلا بوی عید نیست :(
انشالله...
آره واقعا خوش گذشت .جاتون خالی ....
ممنونم .اره بابا کلی خوشگل شدم :دی
مرسی تو هم همینطور... قربانت بای.

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ب.ظ http://rue.blogsky.com

هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینکه منتظر بمونه...
دلت شاد
سال نو پیشاپیش مبارک

همیشه میگم .
سال نو من که برام تفوتی نمیکنه ... سال نو ء تو اما مبارک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد