چه بارونی بود ... . کاش میشد رفت زیرش واستاد .راه رفت . اما نمیشه
.نمیشه چون من مسئولیت دارم در قبال خودم .درقبال درسام .درقبال مامانم که تا می تونم باید مواظب باشم تا سرما نخورم . تا مامان بیچارمو از این که هست خسته تر نکنم . آره من مسئولم . اه ه. حالم به هم میخوره از این حرفایی که باید به خودم بزنم
. حالم به هم میخوره از این مراقبتا . نمی خوام
. می خوام بمیرم آقا جان حرفیه ؟ دماغم یخ بسته . دست و پامم همینطور . از صبح همینم . مامان بهم آب قند داد .یعنی وقتی داشتن میرفتن اینجوری شدم . یه یه ساعتیم زیر دوتا لحاف گنده خوابیدم . بعدش اونا رفتن
. از صبح تا ظهرم تلفن عین خر زنگ زد
. تمام فک و فامیل فک کنم زنگ زدن . آیدی کالرشم خراب شده لامصب . مامانم 20 بار گفت تلفن ها رو جواب بده میخوام بهت زنگ بزنم حالتو بپرسم !!! مام مجبور بودیم همرو بجوابیم . از صب خفه شدم اینقد زیست خوندم
. بعدشم زبان .زبانه ولی هنوز کار داره ! اون موقع که هی به زور منو میفرستادن کلاس زبان .منم یکی در میون نمیرفتم. اگه میدونستم قراره گیر کنم اینجوری حتما همون موقع حرفشونو گوش میدادم که الان زبان نخواد اینجوری وقتمو بگیره
! اه . دو جلسه اس میخواد ازم بپرسه ولی من هر دو جلسه رو گفتم نخوندم
.البته واقعا انقد حالم بد بوده این چند وقته هم جسمی هم روحی که بهش گفتم گفت باشه
. قرار شد شنبه بپرسه
.منم که دیقه نود . این 4 روز تعطیل بودیم هیچ کاری نکردم .البته همچینم تعطیل نبودیم . ما که همش موسسه تشریف داشتیم
. حالا الانم این با 1.5 -2 ساعت حله . تموم میشه حالا کو تا شب . باز جمعس .عصر جمعه . تف به زندگی (به قول گیلاسی!) (چرا اینجا عکس تف نداره من بذارم ؟)من بارون میخواااااااااامممم
. میخوام برم زیر بارون . اون موقع پنجررو باز کردم .انقدر شدید بود که از پشت توری میخورد تو صورتم ! تپش قلبم رفت بالا باز . یاد اون موقع ها افتادم !
خدای من عکس جدید تنها خبری که ازش دارم اون سایتای لعنتیشه . چه قدر لاغر و بدقیافه شده ! بیچاره . دلم براش سوخت .دلم واسه خودمم میسوزه ! کلی گریه کردم
. دوباره نوشته بود .دوباره هیچی نفهمیدم .
غروبا که میشه روشن چراغا
میان از مدرسه خونه کلاغا
یاد حرفای اون روزت میفتم
که تا گفتی به جون و دل شنفتم
عجب غافل بودم من اثیر دل بودم من
اثیر دل نبودم اگه عاقل بودم من
یادت میاد به من گفتی چی کار کن
گفتی از مدرسه امروز فرار کن
فرار کردم من اون روز زنگ آخر
نرفتم مدرسه تا سال دیگر
عجب غافل بودم من اثیر دل بودم من
اثیر دل نبودم اگه عاقل بودم من
غروب برمیگردن باز کلاغا
به یادم میاد باز اون کوچه باغا
هنوز تو او کوچه رو اون اقاقی
که کنده بودیم مونده باقی
... .
خیلی آهنگ قشنگیه .دارم گوش میدم . بابام خیلی دوسش داشت . همیشه میخوندش . ههههییی روزگار .چه میکنی با این دل بی قرار ... .
بارونو میخوام . بارونو میخوام تا دوباره عاشق بشم .عاشق .عاشق تر .
(یکم جواد بازی در بیاریم .چرا اینجا عکس قلب تیر خورده نداره ؟)
بارون رو قلب شیشه ها هی جا میذاره رد پا
مثل تو که رو قلب من پاتو گذاشتی بی صدا
هنوز وقتی بارون میاد دلم عشق تو رو میخواد
میگم به هر قطره ی بارون بگین به دیدنم بیاد
سلام زیتون جونم چطورییییییی؟
اره بارون....خیلی زیباست...آدمو عاشقتر میکنه
بچه برو زبانتو بخون اینجا چی کار داری..؟؟ها؟؟؟؟؟؟
راستی از پست دیشب من مرده نیکلا کیج هستم..خدایشش خیلی باحاله
تو ازش خبری نداری...این طرف من الان ان هست من ازش مخفی میشم
داری کار خدارو روزی بود من ان بودمو اون مخفی...
خلاصه زیاد غصه نخور ..عوضش برو بشین درست رو بخون بچه
<نیش>
حالم داره از درس به هم میخوره /خیلی احمق شدم چند وقته !!!
اما من اونشب فیلمشو ندیدم. خیلی شییه اونه !!!
سلام
چه طوری عزیزم؟ چقده دلم تنگیده واست! :*
وای زیتونی. نمی دونی دیشب که بارون اومده بود چی کار کردم. هوس کردم سوار دوچرخه شم. دادشم گفت این ترمزاش خوب نمی گیره. بابامم گفت میری میمیری!
سرپایینی های شهرک رو داشتم می اومدم. حالا هر چی ترمز می گرفتم فایده نداشت. اصلا کار نمی کرد!
اینقده باحال بود! قشنگ تصور می کردم الان می خورم به این ماشینه. پرت میشم وسط میدون. نمی میرم ولی داغون میشم! خیلی حس عجیبی بود...
نمی دونی. امروز با یه نفر حرف زدم. کلی چیزا بهم گفت که متحول شدم. خیلی دلم واشد. بعدا بهت میگم. :*
این آهنگ آخری رو هم خیلی دوست دارم...
هنوز وقتی بارون میاد. دلم عشق تورو می خواد...
یه بوس گنده واسه تو!
سلام .مرسی تو چه طوری؟ منم همینطور .
وای چه کار باحالی .ولی جرات میخواد من یکم ترسوام .
میدونم چون الان برام گفتی (نیشخند)
منم دوست دارم .
مرسی .منم بووووووووس .