زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

(۵)

سلام چطورین؟

 منم خیلی توپم از اون توپایی که .... .مممممممممم .خب والا توپ انواع مختلفی داره منم همه جورشو پایم   ! والا دیروز و امروز کلی به ما خوش گذشتیده دیگه خوشی زده زیر دلمون قاطی کردیم .خوشیای آخر دیگه .بعدش یه سالی خبر از هیچی نیست به جز کتاب و درس.

دیروز صب یک حال بدی داشتم من .نمیدونم چم بود. حالتای بدی بود ولی ! البته خب سرما که خوردم اما بدتر بودم . قرارم بود بریم خونه مامانی اینا . منم حالا میگم نمیام دوباره میگم نه میام .خلاصه کلی ادا و اصول ! آخرشم بعد از اینکه همه حاضر شدن و داشتن میرفتن گفتم منم میام. حالا خوبه حمومم رو رفته بودم وگرنه که دیگه هیچی بعدشم که خلاصه تندتند نمیدونم چه جوری حاضر شدم . سابقه نداشت به این سرعت ! رکورد شکسته شد .

حالا رفتیم خونه بابایی اینا و خوبم بود و اینا دیگه بماند .حوصله ندارم بتعریفم .

حالا اینجاش بهمون خوش گذشتید . رفتم خونه خاله اینا که همسایه مامانی بابایی هستن. دیدم به به چه خبره آتی آزی  دوباره شو لباس گذاشته بودن . منم کلی ذوقیدم خیلی از سوغاتیایی که برام آوردن واسم تنگه  منم گفتم اونارو میذارم .یکم نشستیم و حرف زدیم منم مخ اونا رو خوردم. بعد آزی گفت زیتون قراره بریم شهرک من میخوام ببینم چی داره . بعدشم گفتیم بریم یکم پسر بازی . خلاصه کلی خوش گذشت بهمون دیگه شبم اومدیم خونه و منم دیدم نخیر مثل اینکه تب دارم حالا بعد خوش گذرونیا دوباره غرغرا شروع شد !!! بعدشم که اومدیم خونه خودمون دیگه .آخرشم. جیش بوس لالا  .

امروزم روزی بود واسه خودش. صب که عینه جنازه متحرک پاشدم و بعد یواش یواش خوب شدم . بعدشم کار خاصی نکردم همش تو نت بودم .از درسم خبری نبود. میل باکسمو تمیز کردم . کلی آت آشغال داشت. ساعت یک و خورده ای طناز زنگول کرد  بهم که بریم بیرون . چهار وقت آرایشگاه داشت منم گفتم تو برو منم میام .میخواستیم بریم سینما اما دیدیم بریم بگردیم بهتره . خلاصه که منم حاضر شدم و رفتم آرایشگاه . بعدشم رفتیم پاساژ اندیشه طناز یه تاپ خرید خیلی باحاله . تو حراج بود ولی کلی چوونه زدیم تخفیفم گرفتیم . خلاشه کلی کیف کردیم.  از اونجام یه سر رفتیم خونه آزی اینا که اون لباسارو بدم بهش . اونارم دادیم و رفتیم پی الواتیه خودمون . گفتیم بریم پاساژ آرین . ماشینم سوار شدیم تا وسطای راه بعد تصمیمون عوض شد. حالا دلمون میخواست بریم مکس برگر . اونم تو پاسداران آخه چه ربطی داشت به ته مهای میرداماد . مام سر میرداماد پیاده شدیم . یهو طناز گفت زیتون بیا بریم شیرین عسل شکلات بخریم . منم که پایه . گفتم ایول بریم. حالا رفتیم تو یادمون افتاده طناز خانوم که دارو ندارشو داد واسه تاپش منم یه ده تومنی داشتم .دیگه با این وضع فلاکت باری که ما داشتیم قرار شد دوبسته از این کاکائو شیریاش که ارزون بود برداریم. ولی خداییم قیمتاش خوبه ها . خوشمزه ام هست . حالا اومدیم بیرون تصمیم گرفتیم تا پاسداران پیاده بریم رسیدیم سر قبا طناز گفت از اینجا بریم منم گفتم بریم خب . هوام تارییک شده حالا مام واسه خودمون آروم آروم انگار شانزه لیزس . رسیدیم به یه موبایل فروشی نمیدونم موبایل فورشی بود نمیدونم سیستم ماشین میبست یه چیزی بود قروقاطی . یه صدای دوپس دوپس بلندیم میومد از توش که نگو .منم دیدم به به چه خبره توش چه آب و هوایی.گفتم طناز بدو بریم تو ببینم قفل متورلا باز میکنه یا نه ( این موتورلا هم جریانات داره که میگم براتون ) حالا رفتیم تو پسره اومده میگه بفرمایین نمیکنه اون ضبطشو خفه کنه یه دقه داره با دو تا خانوم متشخص حرف میزنه . بهش میگم قفل موتو باز میکنی گوششو آورده جلو میگه چیییییی؟؟ دیگه دوستش دید خیلی ضایس کم کرد یکم اونو . خلاصه بعد از کلی سوالو نازو عشوه ی یارو که باید ببینمشو ما از تو نت قفل باز میکنیم و اینا از زیر زبونش کشیدیم بیرون که هفت هشت تومن. ولی خودمونیما خراب شده ای بیش نیست مملکت گه گرفته ی ما    . دو هفته س از 20 جا قیمت کردم هر کی هر چی به دهنش اومده گفته . یکی دم خونمونه میگه 15- 20 تومن. دیروز تو میلاد نور میگه 25 تومن امروزم که تو اندیشه گفت 6-7 تومن. اینم که آخریش گفت 7-8 تومن. از قیمت سکه هم این مهم تره انگار  .ساعتی بالا پایین میشه به روزانه نمیرسه .هان بعد از اون مغازه هم که یکم دیگه رفتیم و دیدیم بابا نمیرسیم به پاسداران که نگو  گم شدیم . انقده از مردم پرسیدیم که پبدا شدیم . حالا بعد کلی پیاده روی دو تا جنازه رفتیم مکس برگر غذامونم خوردیم.  رفتییم پایین  به آقاهه گفتیم آژانس میخوایم میگه واسه کجا میگیم کوچه پایینی. یارو اینجوری شد . 

رفتیم سوار ماشین شدیم رانندهه میگه ببخشید درست اومدین شما؟   به من گفتن یه خانوم پیریه نمیتونه را بره . مام آدرس گفتیم گفت بله .نفهمیدیم جریان خانومه پیر چی بود  خانومی که پیر باشه ، توانایی راه رفتنم نداشته باشه . بعد پاشه بیاد رستوران باید چه قده باحال باشه. شایدیم یه کوچه پایین تره ما این توحمو براشون پیش آورده که یه پیر زنه . خداییشم ته ته کوچه بود کوچه هم خلوت ساعت 8:30 شب. طولشم که اندازه خود پاسداران بود. خب راهی بود واسه خودش دیگه .

خونه طناز اینام جدید بود خیلی خوگشل بود . بزرگ .سوناو جکوزیو یه حیاط باحال که وسطش آلاچیق داشت و کلی دم و دستگاه . توی خونه هم خیلی خوب بود. طنازم یه کاغذ دیواری نواری پسندیده بود واسه اتاقش که رفتیم شب با باباش خریدیم . اتاقش سفیده .پرده و رو تختیشم بنفشه گرمه . کاغذ دیواریشم بنفش گرفت . خیلی خوشگل بود .منم اوردن گذاشتن خونه .سوغاتیای طنازم دادم بهش . کلی خوشش اومد .آخه یکیش یه قلب چوبیه که روش با چوب نوشته طناز. خیلی از اون خوشش اومد . دلم تنگ شد براش بذا بوسش کنم

راستی جریان موتورلا هم اینه که اون یکی  دایی جان زحمت کشیدن برا من گوشی خریدن با این یکی دایی جان فرستادن ( یه بوسم واسه دایی جان ها   )  . حالا با سیم کارت ایرانیم نمی خونه .باید قفلش وا شه حالا کی نمیدونم . بگردم شاید به دو سه تومنم رسید .والا اگه اینجاس که بعید نیست .

وای چقده حرفیدم . مردم دیگه برم . شبتون خوش.

 اینم واسه شماها که حسودیتون نشه

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
بارون دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:22 ب.ظ http://man-o-baroon.blogsky.com

کلی مرسی که اومدین. هیچ جور خاصی به این آقا فکر نمیکنم. تا حالا هم فکر میکردم چون نسبت به دیگران معقول تر بود. البته اولش...بازم میام این طرفها...وای که این اسم وبلاگت هنوزم خوشمزه ست...

شهرام سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ب.ظ

میدونی من وتو یه وجه اشتراک داریم.....
همه چی رو دوست داریم ......من دشمنامم دوست دارم ...
یه نظر دادم بالا برا دفه دوم باز نشد....اومدیم تو زیر زمین

اولش فکر کردم میشه دوسشون داشت .اما بد دیدم نه نمیشه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد