زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

زیتون

ناچشیده جرعه ای از جام او عشق بازی میکنم با نام او

بابامو میخوام

مدرسه نرفتم ... همه بدنم درد میکنه  .عینه معتادای تو ترک !!! نمیدونم از این سرما خوردگیس یا از اعصابمه . دوباره خواب دیدم .خواب بابارو .خواب آب . خواب طوفان . خواب بابا .چه قدر دلم براش تنگه ... بعد چهار سال هنوز عادت نکردم به نبودنش . دلم دستاشو میخواد .بغلشو میخواد . دلم میخواد صداشو بشنوم . این چند روزه فقط زور میزنم حرفایی که تو خواب زده یادم بیاد تا شاید صداش بیاد تو گوشم .

معلم ریاضیم صداش شبیه باباس . وقتی صدای اونو میشنوم خیلی حالم بد میشه !!!

مامان دیشب میگه تو دیگه اون زیتون قبلی نیستی . حرف زیاد میزنی اما عملی در کار نیست . منم هیچی نمیگم  . خب راست میگه . اما حتی اونم دیگه نمیدونه تو مغز من چی میگذره  !!! بیچاره تمام مدت میخواد سر در بیاره و نمیتونه .شایدم میتونه و به رو خودش نمیاره  !!! میگه باید از رویا بیای بیرون همین که شعر میگی میری تو رویا . اما اینجوری نیست ( دروغ میگم؟)  منم سریع میگم دیگه نمیخونم شعرامو برات . اونم میگه ببین زود منفی میگیری !!! (راست میگه؟)

من یه روزی خیلی قدرتمند تر از این حرفا بودم اونقدر که اگه حرفی زده میشد امکان نداشت بهش عمل نشه .اما مامان میگه سست شدی راست میگه .جوابی ندارم که بهش بدم ... .

به هیچکس جوابی ندارم که بدم ! یه روزی پشیمون میشم که چرا این روزامو اینجوری گذروندم و اون روز یه افسوس باقی میمونه و حسرت ... . چه قدر مسخره ! با علم به دانایی کار خودمو میکنم . این چه نکبنی بود که زندگیه منو گرفت ؟ هان ؟

نظرات 3 + ارسال نظر
کیان شنبه 29 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.hazhar2009.blogsky.com

سلام
ممنون که به ویبلاگم سر زدی ادرس انگ میخواستی ای به چشم اما بازم به ما سر بزن راستی لینک یادت نره
http://alisport007.persiangig.com/audio/avalin%20shab%20aramesh.mp3

سلااااام
ممنونم. واقعا ممنونم .تنها چیزی که امروز یکم خوشحالم کرد .ممنون.
حتما لینکتو میذارم .تو ام دوست داشتی بذار .

اوهام شنبه 29 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:49 ب.ظ http://www.oham_13.persianblog.com

می دونی با خوندن این متن من رو غمی عظیم فرا گرفت .. نمی تونم حدس بزنم چه حسی داری و لی می دونم که اگه کسیو دوس داشته باشی و اون نباشه چقدر تحملش سخته .باور کن وقتی به این فکر می کنم ه داری تلاش می کنی صدای باباتو بشنوی بغض گلومو می گیره...تو اصلا ادم لوسی نیستی من حاضرم ندیده قسم بخورم ...می دونی دنیای ما دنیای سو تفاهم هاست... به من سر بزن دوست تو!

سلام دوست خوبم
وای تو رو خدا ببخشین ناراحتت کردم .اصلا قرار نبودش اینجاانقد غمناک بشه اما بازم نشد .بازم شد غم . بیخیال ... شاید تو راس میگی نیستم !!! نمیدونم .
خواستم بهت سر بزنم اما ارور داد !!!

م یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:31 ق.ظ http://roozanehayam.blogsky.com/

سلام زیتون جون
امیدوارم زودتر حالت خوب بشه
زندگی پر از پستی و بلندیه اما قرار نیست با هر مشکلش ما کم بیاریم

سلام عزیزم . مرسی .
آره . اما انگار یه دفعه افتادم ته چاه ... !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد